شب اول عزاداری که با امیررضا رفتیم
سلام پسرعزیزم دیشب یعنی دوشنبه 29 ابان 91 اولین شبی بودکه رفتی مجلس عزای امام حسین اولش از صدای بلندگوترسیدی و گریه کردی بعدش که رفتیم پیش مادر جون بابایی اروم شدی وبرای خودت بازی میکردی شب قشنگی بود ولی وای از دست این بابات کناردر ماشینو زده بود به یکی بس که عجله میکنه کلی هم سر من و مادرجون غرغرکرد تازه شب هم با من حرف نزد ولی من خوشحال بودم که با عسلم رفتیم مسجد قبول باشه اقاسید راستی عمه طیبه و فاطمه جون هم امروز رفتن مشهد خوش به حالشون ...
نویسنده :
مامان مرضیه
8:51